جان دیواداس (John deVadoss)، همبنیانگذار InterWork Alliance، در یادداشتی تحلیلی اعلام کرد که بازار استیبلکوینها در حال حرکت به سمت دو قطب اصلی است: استیبلکوینهای برند معتبر که توسط شرکتهای شناختهشده و مورد اعتماد کاربران عرضه میشوند، و فینتک L1ها یا همان بلاکچینهای پایهای که بهطور اختصاصی توسط شرکتهای مالی قانونگذاریشده طراحی و مدیریت میشوند. به باور او، سایر پروژهها تنها در مدار این دو بازیگر خواهند چرخید؛ چرا که آنها بیشترین سودآوری، قدرت دفاعی و توزیع را در اختیار دارند و بهخوبی در محدوده سیاستگذاری قرار میگیرند.
اولین مزیت این استیبلکوینها توزیع سریع و گسترده است. وقتی یک توکن دلاری در کیف پولی با میلیونها کاربر احراز هویتشده (KYC) عرضه شود و با شبکههای پرداخت و تیمهای انطباق (Compliance) ادغام گردد، نقدشوندگی آن از هر گزینه بومیکریپتو سریعتر خواهد بود.
دومین مزیت، مدل درآمدی پایدار است. این شرکتها بر ذخایر بزرگ و ارزان متکیاند و از طریق سرمایهگذاری در داراییهای کوتاهمدت باکیفیت سود قابل پیشبینی کسب میکنند. علاوه بر آن، درآمدهای جانبی از جمله کارمزد پذیرش، خدمات خزانهداری و برنامههای همکاری با شرکای مالی نیز به آنها اضافه میشود.
سومین مزیت، دیوار مقرراتی است. برندهای معتبر از قبل مجوزها، حسابهای بانکی و کنترلهای نظارتی را در اختیار دارند. در نتیجه، وقتی قوانین جدیدی برای ترکیب ذخایر، حقوق بازخرید یا گزارشدهی تدوین شود، این بازیگران از رقابت خارج نمیشوند بلکه بهدلیل توانایی رعایت مقررات، مزیت رقابتی بیشتری کسب خواهند کرد.
در سوی دیگر، بلاکچینهای اختصاصی فینتک (Fintech L1s) بهعنوان زیرساخت مالی جدید مطرح میشوند. دیواداس توضیح میدهد که فینتکها با کنترل مستقیم لایه پایه میتوانند سیاستگذاری را در پروتکل بگنجانند: از جمله اعتبارسنجهای لیست سفید، هویت تعبیهشده، پیامرسانی منطبق با قوانین سفر (Travel Rule) و اقدامات انطباقی قطعی. این کنترل منجر به کارمزدهای قابل پیشبینی، نهاییسازی سریع تراکنشها و ارتقاهای هماهنگ با موارد استفاده قانونگذاریشده میشود.
از منظر اقتصادی نیز، فینتک L1ها قادر به بازبستهبندی درآمدها هستند؛ آنها کارمزد تراکنش، درآمد اعتبارسنجها و توزیع MEV را در اختیار گرفته و میتوانند هزینههای نزدیک به صفر برای کاربران نهایی ارائه دهند، در حالی که همچنان اعتبارسنجها و توسعهدهندگان را پاداش میدهند.
به گفته او، استیبلکوینهای الگوریتمی یا کمپشتوانه شانسی ندارند، زیرا با سیاستگذاری همسو نیستند و در شرایط بحرانی شکنندهاند. استیبلکوینهای مبتنی بر وثیقه رمزارزی باقی میمانند، اما سرمایهبر بودن آنها مانع مقیاسپذیری گسترده خواهد شد. CBDCها نیز هرچند نقش مهمی خواهند داشت، اما بیشتر بهعنوان زیرساخت تسویه عمدهفروشی عمل میکنند و نه ریلهای پرداخت خرد.
بانکهای سنتی باید انتخاب کنند: یا بهعنوان امانتدار، مدیر ذخایر و صادرکننده سپردههای توکنیزهشده به بخش جداییناپذیر اکوسیستم تبدیل شوند، یا نظارهگر مهاجرت سپردهها به مدلهای درآمدی فینتک باشند. برای استارتاپها نیز فرصت در ارائه خدمات مکمل است: از پرداختهای بینمرزی و حقوق کارمندان گرفته تا اعتبار در گردش و قراردادهای هوشمند مبتنی بر تسویه آنی.
تحلیل جان دیواداس روشن میکند که آینده بازار استیبلکوینها بر دو محور استیبلکوینهای برند معتبر و بلاکچینهای فینتک L1 استوار خواهد بود. برندگان واقعی کسانی هستند که بتوانند مقیاس، سودآوری و انطباق مقرراتی را همزمان مدیریت کنند. برای سایر بازیگران، ادغام و نوآوری بر روی این زیرساختها تنها مسیر باقیمانده است.